ني ني گولو

اولین روز استراحت

صبح با کمر درد شدید از خواب بیدار شدم .  آخه از ساعت 4 عصر دیروز تو تخت بودم. خیلی سخته.همسری رفت پیش  دکترم تا جواب سونوی دیروز رو نشون بده و ازش کسب تکلیف کنه . دکتر گفت که  دو هفته باید استراحت مطلق باشم . این خیلی سخته . ولی اگه نی نی گولو قول بده که سالم می مونه حاضرم تا  دو ماه استراحت مطلق  داشته باشم . همسری امروز سر کار نرفت .داره از من پذیرایی می کنه. دکتر امیدواری داده  که اگه مراقبت کنیم  به احتمال نی نی گولو خوب میشه .  همسری نگرا نه من و نی نی گولو هست ، ولی به روی خودش نمیاره و به  من امیدواری می ده .امروز به مامان و ناهید گفتم ...
22 ارديبهشت 1390

قهر نی نی گولو

نمی دونم چرا اینجوری شد.یهو دیدم یه عالمه خون رو دستماله . قلبم ریخت .گفتم نی نی گولو رفت .انگار رو دلم یه بار سنگینی گذاشتن . گلوم سفت سفت شد. گریه کردم .خیلی وقت بود اونقدر با غم گریه نکرده  بودم. فوری به مطب دکتر زنگ زدم،نبود،به یه شماره دیگه ش زنگ زدم ،گفتند با  موبایلش تماس بگیر .زنگ زدم در دسترس نبود.بعد منشیش گفت  احتمالا تو اتاق عمله .فکر کردم نباید وقتو تلف کرد به چند تا بیمارستان زنگ زدم که واسه سونو برم .آخه باید می فهمیدم حال نی نی گولو چطوره.همه  بیمارستانها گفتند الان ساعت کار بخش سونو گرافی تموم شده . به همسری زنگ زدم گفتم زود بیاد خونه .توی این فاصله حاضر شدم وگ...
22 ارديبهشت 1390

اولين برگ

  فكر نميكردم بعد از 7 سال كه ني ني نميخواستيم يهو بعد از   اولين تصميم گيريمون تو بيايي ...       چقدر عجله داشتي ني ني گولوي من .    اگه ميدونستم انقدر دوست داري جمع دو نفره ما رو سه نفره كني ؛ زودتر ميخواستيمت ...  خدا رو شكر ميكنم كه به من و آقاي همسر لذت مادري و پدري   داد .     ...
15 ارديبهشت 1390

اولين جلسه مطب دكتر

م ن و آقاي همسر و ني ني گولو براي اولين بار رفتيم دكتر .   روز قبلشم من براي بار سوم آزمايش بتاي خون دادم كه از روي تيترش دكتر   دقيقا تشخيص بده كه ني ني گولو چند وقتشه ...   آزمايش بتا كه روي 11250 بود . ديگه فكر كنم ني ني گولو تپل شده !   بعد از يه ساعت معطلي در مطب رفتيم تو اتاق دكتر و با سونوي واژينال ني ني گولو رو براي اولين بار ديدم.....   واي چه حسه خوبي بود . شايد ديدنه يه نخود كه بالاي دلم چسبيده باشه از نظر همه مسخره باشه ولي براي من و همسري خيلي جالب بود .   اولش تعيين كرده بودن كه شش هفته و دو روزشه . بعدش من گفتم فكر كنم كمتر باشه  باديدنه ا...
15 ارديبهشت 1390

سوپرايز مامان آقاي پدر

از قبل با همسري قرار گذاشته بوديم كه روز تولد مامانش خبر ني ني دار   شدنمون رو بهشون بديم ..   با همكاري هم يه نقشه خوب كشيديم . براي همين مواد لازم رو خريديم:   1-يه پستونك خوشگل و ماماني از داروخانه   2- يه متر ربان قرمز   3- يه كارت كه روش عكس و نوشته نداشته باشه   4- يه جعبه كادويي كوچيك   بعدش روي كارت از طرف ني ني گولو نوشتم به اين مضمون:   ماماني جونم   سال ديگه خودم كادوي تولدتون رو ميدم. الان تو دل مامانم هستم .   امضاء : ني ني گولو   شب شد.   طبق روال هر سال رفتيم رستوران بام مهتاب . سفارش غذا رو داديم...
15 ارديبهشت 1390

سوپرايز مامان اينا

  من چقد عاشقه سوپرايزم... ني ني گولو كه اومده تونستم يه عالمه اطرافيانمو   سوپرايز كنم.   براي مامان اينا يه نقشه خوب كشيده بوديم . گفتم وقتي ميريم خونشون بعد   از شام طبق عادت هميشه ترتيب يه بازي رو ميديم .   البته اين دفعه به پيشنهاد ما بازي 20 سوالي . يعني هر كسي يه چيزي رو تو ذهنش در نظر ميگيره و بعد از پرسيدن سوال بايد اون مورده سوال رو كشف كنيم .   مهموني شام كه خيلي خوب پيش رفت . من  همش  احساس ميكردم مامان فهميده . چون يه جورايي دنبالم بود . تو اتاق . تو آشپزخونه . پذيرايي . مشكوك   نگاهم ميكرد .   بعد از شام موقعيت ...
9 ارديبهشت 1390

دوست (FRIEND)

دوست (FRIEND) داشتن يه نعمت خيلي بزرگه . چقدر خوبه افرداي نزديكت   باشن كه دوستت داشته باشن و به يادت باشن .   من و همسري دوست زياد داريم . دوستامون دسته بنديهاي متفاوت دارن... يه سري دوستهاي آقاي پدر كه با هاشون رفت و آمد خانوادگي ميكنيم.   يه سري دوستاي خودم كه از مدرسه و دانشگاه با هم دوستيم .   يه سري دوستاي  فاميلي كه چون تقريبا بهم ميخوريم با هم دوست شديم .   يه سري هم دوستاي اينترنتي . دوستاي اينترنتيم از اول كه ميخواستم براي ني ني دار شدن اقدام كنم در جريان بودن ولي به اونا نگفته بودم باردارم . يكي از دوستاي من تو همين گروه سه ماهي هست كه مامان شده ولي چون ...
9 ارديبهشت 1390

كادو

  آقاي پدر خيلي دلش ميخواست براي من بخاطر ني ني گولو كادو بگيره .   معلوم بود كه از قبل فكرشو كرده ؛چون وقتي خبر ني ني دار شدنمو بهش   گفتم گفت بريم برات كادو بخرم .   براي كادو من دلم ميخواست برام ساعت خوجگل بخره ولي اون ته دلش و تو   روياهاش طلا تصور كرده بود ؛ براي همين بعد از اينكه ساعت فروشيهاي ژيگول رو زير و رو كرديم رفتيم طلا فروشيه هميشگي و برام يه آويز با زنجير خريد .   آويزش خيلي بامزست يه جورايي نماد ني ني گولو هست . يه ميله 6-7   سانتي كه پايينش يه دايره تو خاليه وتوي دايره يه مرواريد نسبتا بزرگ. گفت اون مرواريده ني ني گولو هست كه تو دلت نشسته...
9 ارديبهشت 1390

بتا

امروز صبح با دلشوره بيدار شدم ... الكيهااااااااا . حالا خودمم ميدونم چيزي نيست ولي  يه نيرويي بهم ميگفت : گريه كنين مسلموناااا .....ملا ميگه ثوابه !   نزديكاي ظهر رفتم آزمايشگاه و آزمايش خون دادم . چرا انقدر زياد خون ميگيرن !   دلم ضعف رفت ..   گفتن جوابشو 6:30 عصر ميدن .   همسري 6 اومد خونه و گفت يكم خستم و خوابيد . بهم گفت چند دقيقه ديگه بيدارم كن با هم بريم جواب آزمايش رو بگيريم و من يه كادوي خوجگل هم برات بگيرم ...   دلم نيومد بيدارش كنم ... مثله يه ني ني  آروم خوابيده بود و ناز بالاشم لاي پاهاش ..   يواشكي رفتم آزمايشگاه .. بارون مثله سيل مي...
6 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ني ني گولو می باشد